*~*~*~*~*~*~*~*
خدارو کجا میگیردیم؟ تو مسجد؟ لای تبرک هامون؟ کجا داریم میری؟ راه دور؟ کی از این بند الکی مادی که ذهن محدودمون برا خودمون ساخته دس میکشیم؟ چرا همه چیزو مادی میبنیم؟ مگه میشه همه چیو با ترازوی مندرج اندازه گیری کرد؟ مثلا همین عشق خودمون! کجا دیدی با کیلو بهت بکشن بدن؟ ب قول سهراب جانم: و خدایی که در این نزدیکی است: لاي اين شب بوها، پاي آن كاج بلند
*~*~*~*~*~*~*~*
در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه دورها آوایی است که مرا می خواند
*~*~*~*~*~*~*~*
سهراب سپهری
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
تو کجایی سهراب ؟!!!؟
خانه ی دوست فرو ریخت سرم
مانده ام عشق کجا مدفون شد ؟!؟
به چه جرمی غزلم را خواندند ؟؟؟
به چه حقی همه را سوزاندند؟؟؟
گله دارم سهراب
دل من سخت گرفته است ؛ بگو
دوست دارم بروم
اینهمه خاطره را از دل من بردارید
عشق را جای خودش بگذارید
بگذارید به این خوش باشم
:که به قول سهراب
پشت دریا شهریست
که در آن هیچکسی تنها نیست
عشق بازیچه ی آدمها نیست
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
*~*~*~*~*~*~*~*
من ندیدم بــیـدی
ســایـه اش را بفروشد به زمــیــن
رایـــگــان می بخشد
نــارون شاخه خود را به ڪــلـاغ
هر ڪجا بــرگــی هست
شــوق مــن می شڪفد
تا بخواهی خـورشـیـد
تا بخواهی پـیــونـد
تا بخواهی تـڪـثـیـر
زنــدگــی رسم خوشایندی است
پرشی دارد اندازه عــشــق
*~*~*~*~*~*~*~*
سهراب سپهری